ما بهتریم یا مردم؟
گفت: یه چیز میگم ولی ناراحت نشی!
چیزی نگفتم و فقط نگاهش کردم.
- میدونی ما مردم عادی اوضاعمان از شما طلبهها بهتره؟
- چطور؟
- ببین ما توی جونیمون هر کاری دلمون بخواد میکنیم. خلاصش کنم عشق و حالمون را میبریم. بعد پا به سن که گذاشتیم، سر به راه میشویم. مکهای میرویم ، کربلایی، مشهدی و ... وتوبه ای و گریهای و اوسّا کریم هم که قربونش برم تواب و رحیم است. ولی شما جونیتون را گوشهی حجرهها به فقر و گرسنگی و محرومیت پای کتابها میگذرونید. بعد به سن ما که رسیدید، دیگه خسته میشید از یک طرف و معذرت میخوام عقدههایی که در اثر محرومیت در شما ایجاد شده از طرف دیگه، باعث میشه که تازه شهوتپرستیتون، شهرتدوستیتون و ثروتطلبیتون گل کنه. ببخشید گند میزنید به همه چیز".
بعد ادامه دارد چند تا میخوای واسهات اسم ببرم که اینجوری بودن و هستند؟
گفتم: "اولا نه همهی جوونهای گناهکار، بعدا توفیق توبه پیدا میکنن و نه همهی طلبهها این جوری میشین که شما گفتین.
طلبهها چند دستهاند: دستهی اول اونهایی هستند که در طول سالهای جوانی در کنار درس خواندن تهذیب نفس میکنن و آدم میشن. که در این صورت با این که احیانا محرومیتهایی را تحمل میکنند ولی اساسا دندانِ درد این شهوتها را از دل میکنن. حالا بعدا نه اگه به شهرت و ثروتی نرسیدند، خودکشی میکنن و نه اگه رسیدند خودشون را خفه میکنن و بقیه را هم با خودشون. اینها میشن اون بندگان صالحی که نگاه کردن به درِ خونهی آنها هم عبادته.
دستهی آخر کسانی هستند فقط ملا شدن و آدم نشدن. اینها بله همان جوری میشن که شما فرمودین. و تا جایی که من میفهمم اینها کسانی هستند که هر چه آیه و روایت دربارهی علمای سوء داریم مال اینهاست.
البته اینها دو سر یک طیفند و گرنه بین این دو دسته، دستههای دیگری هم هست."
مدتی بود. این قدر باکلاس و آنکارد حرف نزده بودم. کیف کردم. اون هم دیگه لالمونی گرفت (ببخشید سکوت اختیار کرد) و دیگه تا ترمینال هیچ حرفی نزد.
کلمات کلیدی :